هنوز هم...

ساخت وبلاگ
به سوی اوست....

هنوز هم ..

هنوز هم ...

فکر می کنم

حرف می زنم

دل کی بندم

دل می برم

می خوانم می نویسم

می گویم می شنوم

هنوز هم گاهی دلتنگ ،دلتنگی های دیروز و نگران حادثه های فردا می شوم

هنوز هم خدا را دوست دارم مهدی را دارم می شناسم

هنوز هم با لبخندی فریب می خورم با تبسمی می بخشم با کجی ای نعره می کشم

هنوز هم گاهی وقتی قدم می زنم در ذهنم می نویسم

هنوز هم با صدای بلند می خندم و با صدای اروم اشک می ریزم

هنوز هم....

اما دیگر خودم را نمی شناسم دیگر بهترین داداش دنیا رو کنارم ندارم

اما دیگر بی مورد داداشی رو اذیت نمی کنم لج نمی کنم داد نمی زنم بر سر داداشی که بر سرش خاک است

اما دیگر هنوز هایی که درش نفس می کشم برایم گنگ هستن

اما حالا کل نداشته هایم برادری است که تمام داشته هایم رو با خودش برده

..................................

برای شادی روح تمام برادرهایی که آروم و بی صدا و بی توقع رفتن فاتحه ای بفرستید...

...............................

روحت با علی (ع) و اولاد علی مهشور باد داداش حسین...

........................

یا مهدی (عج) صبر بده...

|+| نوشته علی در جمعه دهم آبان ۱۳۹۲  |
سلام دارم برمی گردم بنویسم...
ما را در سایت سلام دارم برمی گردم بنویسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : malosak38 بازدید : 113 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 5:45