دهه سوم پست چهارم

ساخت وبلاگ

به نام خدا

سلام

غربت؟": می دونید شاید تو تعریف غریبی و غربت اینطوری تعریفش کنیم که فاصله

فرد تا محل زادگاه هش رو غریبی بگیم وهر چقدر این فاصله بیشتر بشه به اون فرد می گن

غریب و به زندگی در اون محل می گن غربت و...

ولی اصلا" اینطوری نیست،وقتی تو زادگاه خودت درکنار کسی که

دوستش داری دوستت نداره باشی،کنار کسایی

باشی که مدعی احترام و علاقه بهت هستند ولی فقط نبودت

خوشحالشون می کنه و شکستنت .

تو غریبی و تو غربتی

فقط سنگینیش رو احساس نمی کنی چون نمی خوای و نمی زارن که بفهمی...

همیشه کسایی رو که دوست دارم رو خواستم با کادو و ... خوشحال کنم حتی با یه

شاخه گل،خیلی سخته که بفهمی به جایی رسیدی که بهترین هدیه ای که به یه نفر

می تونی بدی اینه که کوچ کنی اینه که نباشی اینه که نخواییش و...

ولی این کادو روهم می دم امیدوارم که خوشحال باشه چون

کادویی رو که می دیم نباید پس بگیریم.

....................

من نه به خوبی ای هستم که دوستانم می گن نه به بدی ای که دشمنانم

ولی اونی هستم که با همه بدی و خوبی هام جلو خدا رو سفیدم و

فقط خود خداست که برام مهمه مهر بد یا خوب بزنه

به قول شاعر

چارصبایی از تن قفسی ساخته ایم

.................

همیشه فکر می کردم اگر برای کسی که دوستش داریم غرورمون رو بشکنیم

بهش ثابت میشه که چقدر دوستش داریم

اما بیشتر که گذشت فهمیدم کسایی که دوستمان دارند هیچ وقت رضایت به شکستن غرورما نمی دهند.

.................

قرار بود دلی بنویسیم

امشب یه بغض ی هست که خیلی وقته داره فشار میاره بشکنه و سخت گیر کرده

ولی نه الان نه تا اونجایی که بتونم نمی زارم بشکنه

بغض و بخشش و فراموشی دیگه بس ِ خوبه بعضی وقتها یادمون بمونه

باما چیکار کردن و خواهند کرد کسایی که تو باور این هستند که بخشیدنشون

به دلیل نیاز ماست نه علاقه ما

کسایی که ...

...................

خدایا فقط تو شاهد باش           "وفاداری"  "صداقت"   "مهربونی"      و  دلتنگیم را فقط خودت بدون

...............

وعده ما با همه کسایی که خوبن و ما بدیم بماند قیامت

ولی اونقدرهاهم بد نبودیم که تو شیپور دارن فریاد می زنن

هم تو تنهایی و وجدانشون می دونن هم اونایی رو هم که نمی دونن و نمی خوان بدونن

رو زمان نشونشون می ده ولی خوب دیگه زیاد به دردشون نمی خوره....

 

/نبودن و نداشتنم مبارکتون/

..............

دنیای این روزای من هم‌قد تن‌پوشم شده 
انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده 

دنیای این روزای من درگیر  شده 
تنها مدارا می‌کنیم، دنیا عجب جایی شده 

 

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می‌کنم 
آینده‌ی این خونه رو با شمع روشن می‌کنم 

در حسرت فردای تو تقویمم‌‌و پر می‌کنم 
هر روز این تنهایی رو فردا تصور می‌کنم 

هم‌سنگ این روزای من حتا شبم تاریک نیست 
اینجا به جز  تو چیزی به من نزدیک نیست 

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می‌کنم 
آینده‌ی این خونه رو با شمع روشن می‌کنم 

وزبه بمای

 

 


برچسب‌ها: غربت, درد, دوری, دلتنگی, همیشه سلام دارم برمی گردم بنویسم...
ما را در سایت سلام دارم برمی گردم بنویسم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : malosak38 بازدید : 109 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 4:15